بی پدر و مادر است. عوضی است. لعنتی است... مثل دل پیچه توی جانت می افتد و مثل سرگیجه توی سرت. مثل گردباد از راه که می رسد, همه چیز را به هم می ریزد. همه چیز را از بیخ و بن جدا می کند و دور سرت می چرخاند. خودت را از بیخ و بن جدا می کند, از روی زمین بر می دارد و درست همان لحظه ای که نمیدانی کجا هستی محکم به زمین می کوبد. آه ای دلتنگی لعنتی! می شود چند دقیقه دست از سرم برداری؟