تاتونف تاتونف*
یادم می آید آخرین باری که از خواندن کتابی به هیجان امده بودم ، و پاهایم را در شکمم جمع کرده بودم ، و با درونی پر از غوغا و چهره ای آرام کتاب می خواندم و هی دلم بیشتر می خواست که در دنیای کتاب و حرف هایش غرق شوم ، یعنی هیچ لذتی در آن لحظه برایم بالاتر از خواندن کتاب نبود ، زمانی بود که در 16 سالگی کتاب های هری پاتر را می خواندم .
حالا دوباره این حس به سراغم آمده است . این روزها که کتاب مهیج "مارگریتا دلچه ویتا" را می خوانم ، با این تفاوت که خیلی زیاد با هری پاتر متفاوت است
* مثلا ضربان قلبم
+ نوشته شده در ۱۳۹۲/۰۹/۲۲ ساعت 23:33 توسط معکوس ماهی