
این بازی را من و او موقع برگشتن از آیداهو درست کردیم. ما به نوبت وانمود می کنیم که با کفش های یک نفر راه می رویم.
"اگر با کفش های فی بی راه می رفتم به برادر جدیدی که یک مرتبه سروکله اش پیدا شده بود حسودی می کردم."
"اگر اینجا درست در همین نقطه در کفش های مامان بزرگ بودم، دلم می خواست پاهایم را دررودخانه بگذارم و خنک شوم."
" اگر با کفش های بن راه می رفتم دلم برای سالامانکا هیدل تنگ می شد."
همین طور این کار را ادامه می دادیم. ما با کفش های همه راه می رفتیم و اینطوری چیزهای جالبی کشف می کردیم.
* | با کفش های دیگران راه برو | شارین کریچ | نشر ونوشه | برنده جایزه نیوبری 1995 |
+ نوشته شده در ۱۳۹۵/۰۲/۰۷ ساعت 1:40 توسط معکوس ماهی