اژدها وارد می شود

بعد از مدت ها یک نفس راحت کشیدم. انگار یک نفر باری سنگین از روی دوشم برداشته باشد، خلاص شدم و بعد یک نفس راحت کشیدم. موقع تماشای فیلم توی خودم گره خورده بودم و آنقدر از فرط هیجان تکان می خوردم که دختر بغل دستی و بغل دستی ترش یک صندلی از من دور شدند. هر صحنه ای از فیلم که از جلوی چشم هایم رد می شد مدام از خودم می پرسیدم: این چرا همانی ست که من دوست داشتم خودم یک روز بسازمش؟ آخر فیلم گره خوردگی ام باز شد و مثل یک طناب صاف از آسمان سر خوردم پایین جوری که شنل قهرمانی ام پشت سرم توی هوا تکان می خورد و با غرور فرود می آمدم به سمت زمین.
باید به نویسنده و کارگردان «اژدها وارد می شود» تبریک گفت. از آن نوع تبریک هایی که تا عمر دارد فراموش نکند. کاری که او با ذهن تماشاگران حین تماشای فیلم می کند کاری خارق العاده است. تاحالا ذهن آدم ها را دیده اید که توی سالن سینما مثل موشک ویژ ویژ آزاد شود و توی هوا به پرواز درآید؟ من دیده ام. حداقل ذهن خودم را دیدم که چقدر آزاد و رها درست مثل بادبادکی که نخ اش دیگر به جایی وصل نیست به هرطرف که دلش می خواست پرواز می کرد و از رهایی اش لذت می برد. داستان گویی او خاص و عجیب است و هربار که غافلگیرت می کند مهلت نمی دهد تا نفس تازه کنی چون بلافاصله غافلگیری عجیب تر و نفس گیرتری در انتظارت است. لامپ های لذت را توی روحت روشن می کند و به یک چراغ بزرگ کنجکاو میان تاریکی و سکوت سالن سینما تبدیل می شوی. به بحث هایی که درباره این فیلم شده کاری ندارم. اینکه فضایش رئالیسم جادویی است و موسیقی و فیلمبرداری و طراحی لباس عالی ست و کاری نو در سینمای ایران است و بلا بلا بلا. چیزی که مرا بیش از اندازه از تماشای این فیلم به وجد آورد فقط و فقط نحوه ی داستان گویی و موضوعش بود. یک دیوانه بازی تمام عیار!!! تاحالا کسی را دیده اید تا آخر پای حرف های یک دیوانه بنشیند و تمام داستان هایش را باور کند؟ «اژدها وارد می شود» یک دیوانه ی به تمام معناست که با وجود اینکه می دانی با یک دیوانه طرفی، اما تمام و کمال پای حرف هایش می نشینی و همه اش را باور می کنی انگار که از داستان زندگی خودت هم واقعی تر است.
اژدها؟ تبریک دوم من به نویسنده و کارگردان به این خاطر است که ما را با موجودی عجیب و شگفت انگیز آشنا می کند بدون حتی نشان دادن ردی از او. او ما را از این موجود عجیب می ترساند بدون اینکه حتی نشانمان بدهد. این هنر نیست؟ اینکه با جادوگری تمام یکی از موجودات خیالی اسطوره ای مان را به واقعیت تبدیل می کند هنرمندانه نیست؟ او به سراغ یک منطقه ی بومی می رود و از دل یک داستان بومی خسته کننده با فرهنگ و خرافه های آنجا یک داستان مدرن غیرهالیوودی بیرون می کشد. او از تمام المان ها به جا و درست استفاده می کند. از ملکوت بهرام صادقی بگیر تا شخصیت پردازی خاص کیوان حداد و رقص عجیب جنوبی ها و شادی کارگران هندی زیر آفتاب داغ و کشتی بزرگی که وسط برهوت به گل نشسته است. او حتی در انتخاب اسم ها هم خطا نمی کند و تمام چفت و بست های کارش را جوری می بندد که مو لای درزش نرود و طوفان هم نتواند تکانش دهد. با این حال «اژدها وارد می شود» هر ضعفی هم که داشته باشد یک شروع خوب است میان درجا زدن های امروزه سینما. پس اگر می خواهید با یک داستان مسحور کننده و جادویی روبرو شوید که نه هری و پاتر و غول دارد و نه هیولا و قالیچه ی پرنده، حتما به ملاقات اژدها بروید و چندساعت شگفت انگیز را با او سر کنید.