زندگی با توما را انتخاب کرده بود تا بتواند از جهان مادرش_جایی که تمام تن ها و پیکرها مساوی بودند_ فرار کند. زندگی با توما را انتخاب کرده بود تا پیکرش یگانه و جایگزین ناپذیر باشد. اما توما میان او و زنان دیگر فرق نمی گذاشت: همه ی زنان را به یک شکل می خواست، به یک شکل نوازش می داد و هیچ،هیچ، واقعا هیچ فرقی میان تن ترزا و تن دیگران قائل نمی شد. توما درواقع او را به جهانی که فکر می کرد از آن فرار کرده است، بازگردانده و او را به صف زنان برهنه فرستاده بود.

 

 


+
بار هستی|میلان کوندرا