مدتیست آنقدر به آگهی های روزنامه ها و آدم های روزنامه به دست زل زده ام که دیگر می ترسم به خودم در آینه نگاه کنم . می ترسم به جای خودم در آینه خطوط نیازمندیهای ترسو را ببینم که پشت یک مشت آدم دروغگو پنهان شده اند . می ترسم خوده توی آینه ام شروع به صحبت کند و تیتروار بگوید: به یک نفر خانوم مجرب  دارای قدرت بدنی کافی و بینایی سالم برای مشت زدن در تمام آینه ها و شکستن شان نیازمندیم... بعد من با دیدن این آگهی چکار کنم ؟ آیا خودم در آینه مشت بزنم یا آدم های روزنامه به دست دیگر را برای این کار خبر کنم که بیایند ؟ آخر موقعیت کاری به این خوبی . بگذارم یک نفر که از من نیازمند تر است به این کار مشغول شود.

بعد یادم بیآید تمام آنها هم در خانه هایشان آینه ای دارند که نیازمند به شکسته شدن می باشد . نیازمند به شکسته شدن یک نفر با چشمان خسته ، در آن ...


* عنوان ، نام فیلمی از رضا درمیشیان ، به همراه تصویر