دیر یا زود ...



مامان یه بار گفت : " دوست ندارم چیزی که آخرش خوب تموم میشه ، تموم بشه "



+ مارگریتا دلچه ویتا / استفانو بننی /کتاب خورشید


ابزار آدم ها .


بابا میگه انسان مالک زمین خلق شده اما یه چیزی کم داره : یه پیچ گوشتی برای باز کردن افکار اشتباه . یه چکش واسه محکم کردن  نیات خوب . یه آچار فرانسه برای سفت کردن عشق تا ابد . یه اره برای بریدن از گذشته ... اما این بزار رو به ما ندادن و بعد از تلو تلو خوردن و تلق و تولوق کردن بالاخره دیر یا زود خراب میشیم .



+ مارگریتا دلچه ویتا / استفانو بننی /کتاب خورشید



گاهی اوقات دوست دارم فکر کنم یه خانوم پیرم و دارم زندگیم رو تو سالن انتظار بهشت یا جهنم برای یه فرشته تعریف می کنم ...



+ مارگریتا دلچه ویتا / استفانو بننی /کتاب خورشید


کاری کنن که عدالت واقعا پیروز بشه


وقتی بچه ها رشد میکنن و آدم بزرگ میشن خیلی زود میفهمن اون چیزی که از بچگی بهشون میگفتن درست نبوده ، اما با این وجود بازم اون دروغ قدیمی رو به بچه هاشون میگن . به این معنی که همه می خوان یه دنیای بهتر برای بچه ها بسازن . این چیزیه که نسل به نسل گشته و نتیجه اش شده این کره ی زمین ، این تاول چرکین نفرت .

اولا) بزرگ ترها  دیگه هیچی واسه یاد دادن به ما ندارن.

دوما) خیلی خوب میشد اگه تصمیمات اصلی رو ما بگیریم و انشاهای مدرسه با موضوعات ضد جنگ رو اونا بنویسن .

سوما) باید از ساختن فیلم هایی که توشون عدالت پیروز میشه دست بردارن و در عوض بلافاصله بعد از بیرون اومدن از سالن سینما، کاری کنن که عدالت واقعا پیروز بشه .



+ مارگریتا دلچه ویتا / استفانو بننی /کتاب خورشید


مارگریتا دلچه ویتا



مارگریتا دلچه ویتا را بخوانید . هرکجا که به سر میبرید و در هر سنی که هستید این کتاب فوق العاده از استفانو بنی را از دست ندهید .  کتاب از زبان یک دختر چهارده ساله است که شخصیتش را تا به حال در هیچ کتاب دیگری ندیده ام . باید بگویم که از خواندنش این روزها  ذوق مرگ  می شوم . با جملاتش می خندم و گاهی از فرط تعجب و شاخ درآوردگی  دنبال یک نفر میگردم که حرف هایش را برایش بخوانم  اما آن یک نفر مثل همیشه پیدا نمی شود . از استفانو بنی قبلاترها کتاب "کافه ی زیر دریا" را خوانده بودم و حالا این دومین بار است که از این نویسنده ، کتاب می خوانم . بعد از تیم برتون باید عاشق استفانو شد . من که شده ام ...

مهم ترین ویژگی کتاب شخصیت پردازی ها و دیالوگ نویسی هایش است . تمام شخصیت های کتاب ، خود واقعی شان هستند و این موضوع برجسته ترین ویژگی  کتاب است و البته قابل تحسین ترین ... فضاها و مکان های کتاب بسیار واقعی هستند اما به گونه ای زیبا فانتزی توصیف شده اند که دوست داری هرچه واقعیت در اطرافت به چشم میخورد را به فانتزی تبدیل کنی .آدم های داستان رک هستند و با هیچ کس رودربایستی ندارند . و از همه مهم تر شخصیت اصلی داستان یعنی مارگریتا، راوی کتاب است و باید بگویم جسارت بی خیالش را شدیدا دوست میدارم . همین ویژگی اش که با ادای کلمات و ذهنیاتش ترکیب می شود معجون خوبی را به بار می آورد . یک معجون خوب و فوق العاده دوست داشتنی به اسم "مارگریتا دلچه ویتا" .

کافی است از اولین صفحه ی این کتاب که شروع به خواندن می کنید به قضیه ی خوردن شکلات با نون یا بدون نون و دسته بندی آدم ها فکر کنید، آن وقت در سطرهای بعدی کمتر شگفت زده خواهید شد  . چون در اولین سطرهای این کتاب ، شما سبز شدن شاخ های کوچک را بالای سرتان حس خواهید کرد و بعد یکهو خواهید فهمید که جایی از بدنتان کوفته شده یا درد می کند . علتش را که جویا شوید متوجه خواهید شد که کلمات این کتاب و خیال پردازی هایش شما را به یک سیاره ی دیگر پرت کرده است ...


ما شکلات با نون می خوریم !!


با نیکولا خیالبافی کنی . و نتیجه این خیالبافی ها برسد به خوردن چند عدد شکلات که شکل شتر باشند : )


بر لبه ای ایستاده بودم که ...


اگر دوباره متولد شوم شبیه به چه چیزی خواهم بود ؟

1. یک دختر نابینا که بدون اینکه دستش را از جایی یا کسی بگیرد راه می رود و حرف میزند و می خندد و شاد است و خودش را باور دارد

2. یک پفک خیلی خیلی نارنجی و شورمزه که سالها به عنوان نمونه پشت ویترین گذاشته اند او را ، تا آدم ها فقط برای نمونه او را نگاه کنند و بروند پفک های دیگر را بخرند

3. آب اناری که ظهر های پنج شنبه به بچه های یک مدرسه ی کم بضاعت می دهند و آنها شب های جمعه با خوشحالی می خوابند

4. برفی که می بارد . روی شانه های تو می بارد و روی مژه هایت جا خوش می کند و پشت پلک هایت آب می شود و همانجا برای همیشه کنار تو می ماند

5. کلمه های عجیب و غریب یک کتاب

6. یک خرس که با پروانه ی روی دماغش دوست می شود .


چیز دیگری به ذهنم نمی رسد ...